کد مطلب:153866 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:137

زهیر بن قین حسینی می شود
زهیر بن قین بجلی از طرفداران پر و پا قرص عثمان بود و در آن سال به حج مشرف شده و به هنگام مراجعت مسیر او و امام حسین یكی بود و در نتیجه امام در منزل


زرود با زهیر بن قین برخورد كرد و چنانكه گروهی از قبیله فزاره و بجیله كه با زهیر بودند حكایت نموده اند: نزد ما چیزی بدتر و مبغوض تر از آن نبود كه در یك مكان با حسین منزل نمائیم هرگاه حسین در محلی منزل می كرد ما حركت می كردیم و هر وقت او حركت می نمود ما توقف می كردیم تا در یكی از منازل كه حسین فرود آمده بود ما هم ناگزیر شدیم كه فرود آئیم و لذا حسین در یك طرف منزل كرده بود و ما در طرف دیگر و هنگامیكه مشغول غذا خوردن بودیم فرستاده حسین بر ما وارد شد و سلام كرد و به زهیر گفت: یا زهیر اباعبدالله ترا می طلبد لقمه ها از دستها افتاد مجلس در سكوت عجیبی فرورفت و هیچ كس جواب فرستاده حسین را نمی داد همسر زهیر كه دلهم نام داشت گفت: سبحان الله پسر پیغمبر ترا می خواهد و به سوی او نمی روی برو ببین چه می گوید.

زهیر با ناراحتی تمام برخاست و نزد حسین رفت اما دیری نپائید كه با چهره گشاده و خوشحال برگشت و دستور داد چادرهایش را در كنار خیمه های امام نصب نمودند و به همسرش گفت: ترا از قید زوجیت خود رها نمودم برو نزد كسانت كه دوست ندارم به خاطر من به زحمت بیفتی بلكه خیر و خوبی ترا طالبم زیرا من تصمیم گرفته ام كه از حسین جدا نشوم تا روح و جانم را فدای او كنم.

(آری من حسینی شده ام!)

سپس اموالی به او داد و او را به عموزادگانش سپرد كه به كسانش برسانند همسر زهیر گریه كنان ضمن وداع با شوهرش گفت: خدا ترا خیر دهد از تو تقاضامندم كه در روز قیامت نزد جد حسین (ع) از من یاد كنی.

زهیر به یاران و همراهان خود گفت: هر كه دوست دارد با من باشد بیاید و الا این آخرین ملاقات من است با شما و ضمنا حدیثی را كه از سلمان فارسی شنیده ام به شما می گویم:

مادر بلنجر [1] كه یكی از شهرهای خزر است مشغول جنگ بودیم و خدا آن شهر را


به دست ما فتح كرد و غنائم زیادی به دست آوردیم و خوشحال شدیم پس سلمان فارسی به ما گفت: وقتی سید جوانان آل محمد (ص) را درك نمودید و در معیت ایشان به كارزار پرداختید از غنائمی كه امروز نصیب شما شده خوشحال تر خواهید بود آنگاه زهیر با یاران و بستگان خود وداع نمود و ملتزم ركاب حسینی شد تا در روز عاشورا بشهادت رسید [2] .


[1] بلنجر از شهرهاي ترك نشين است كه در سال 22 بوسيله عبدالرحمان بن ربيعه فتح شد بلادري گفته به دست سلمان بن ربيعه فتح گرديد و سلمان با چهار هزار نفر در آنجا به شهادت رسيدند، در ابتداي امر ترك ها ترسيدند زيرا معتقد بودند كه مسلمانان فرشته اند و شمشير در آن ها اثر نمي كند تا اينكه يك نفر ترك در بيشه اي كمين كرد و تيري به سوي مسلماني رها كرد و او را كشت آن گاه فرياد كشيد كه مسلمان ها هم مي ميرند همچنانكه شما مي ميريد سپس حمله كردند تا سلمان شهيد شد بنابراين در متن تاريخ كه سلمان فارسي ثبت شده اشتباه است.

[2] اعيان الشيعه 1/ ص 595 - كامل ج 4/ ص 42 - ارشاد مفيد ص 221 - بحار ج 44/ ص 371 - حياة الحسين ج 1/ص 66.